کـــاش در ایـن رمضـــان لایـق دیدار شوم
سحـــری بـا نظــر لطـــف تـو بیــدار شوم
کــاش منت بگـذاری بر سـرم مهـدی جان
تا که همسفره ی تو لحظه ی افطار شوم
پ.ن: «خلق تو شوق چلچله های رهیده داشت/خلق تو عطر صد گل از باغ چیده داشت/آن شب که شمعت اشرقت الارض می نوشت/پروانه بال کاغذ آتش رسیده داشت»