loading...
سربند
شهداء

 

سربند بازدید : 113 سه شنبه 03 اردیبهشت 1392 نظرات (1)

خاطره ای از شهید سید مهدی نقیبی راد

1

استخاره خوب آمد

(مادر شهید)

16ساله که بود گفت:"می خوام برم جبهه" من راضی نبودم. برادر بزرگ ترش هم که در جبهه بود خیلی اصرار کرد. گفتم:"استخاره بگیر هر چی اومد" من که گرفتم بد اومد. ولی جالبه نمی دونم چیکار می کرد که هر دفعه خودش می گرفت خوب میومد! گفت:"استخاره که خوب اومد پس من رفتم...."

 

جبهه مثل نماز

(سید حسین نقیبی راد)

داداش کوچیکه بود. بهش می گفتیم حالا که ما توی جبهه ایم شما پیش پدر و مادر بمان. خیلی جدی برگشت گفت:"حضور در جبهه مثل نماز خوندنه، هرکس باید وظیفه خودش رو انجام بده، رفتن شما موجب نمیشه که از من سلب مسئولیت بشه"


 

منبع: کتاب روز نارنجک

درباره ما
Profile Pic
جنگیست که نه لایق هر کس شده است مرگیست که آزاد ز محبس شده است سربنده یا حسین(ع) روی پیشانی ماست اینگونه دفاعمان مقدس شده است
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لوگوی دوستان
    مقتدر مظلوم معبری سایبری فندرسک لوگوی شما لوگوی شما
    دیگر امکانات


    آمار سایت
  • کل مطالب : 86
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 68
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 87
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 356
  • بازدید ماه : 310
  • بازدید سال : 5,568
  • بازدید کلی : 45,498
  • درباره سایت

    جنگیست که نه لایق هر کس شده است 

    مرگیست که آزاد ز محبس شده است 

    سربند یا حسین(ع) روی پیشانی ماست 

    اینگونه دفاعمان مقدس شده است