خاطره ای از شهید سید مهدی نقیبی راد
استخاره خوب آمد
(مادر شهید)
16ساله که بود گفت:"می خوام برم جبهه" من راضی نبودم. برادر بزرگ ترش هم که در جبهه بود خیلی اصرار کرد. گفتم:"استخاره بگیر هر چی اومد" من که گرفتم بد اومد. ولی جالبه نمی دونم چیکار می کرد که هر دفعه خودش می گرفت خوب میومد! گفت:"استخاره که خوب اومد پس من رفتم...."
جبهه مثل نماز
(سید حسین نقیبی راد)
داداش کوچیکه بود. بهش می گفتیم حالا که ما توی جبهه ایم شما پیش پدر و مادر بمان. خیلی جدی برگشت گفت:"حضور در جبهه مثل نماز خوندنه، هرکس باید وظیفه خودش رو انجام بده، رفتن شما موجب نمیشه که از من سلب مسئولیت بشه"
منبع: کتاب روز نارنجک